تکهخوانی
من نویسندهای فقید هستم، اما نه به معنای آدمی که چیزی نوشته و حالا مرده، بلکه مرده و حالا دارد مینویسد.
خاطرات پس از مرگ براس کوباس- ماشادو دِ آسیس
من نویسندهای فقید هستم، اما نه به معنای آدمی که چیزی نوشته و حالا مرده، بلکه مرده و حالا دارد مینویسد.
خاطرات پس از مرگ براس کوباس- ماشادو دِ آسیس
دلم برای نوشته هات تنگ شده بود...با سلام.
کجای جهنمی ؟
دلم تنگ زده بود برای تک آفتاب پرست. يگانه آبجی! چيطور شده. ديگه کم نظر ميدن مردم. بی نظر شدن!
حالا اين کتاب خداست که باشد... شما خيلی می خواهی بگويی فقيدی برو عين ۷ جلد در جستجوی زمان از دست رفته ی پروست رو بخون تا فقيد بودنت تصويب شه... چی داداش؟!...فک کردی الکيه؟! آها راستی بعدش که خوندی بايد بيای بگی: ما اينيم ديگه!!
بايد کل خوانيش جالب باشه ...
تقديم به اولين کرمی که کامنت را می خواند: اين کتاب يکی از شاهکارهايی که خوندم طنز ظريفش در مردن
وبت بالا نمياد نميدونم چرا به هر حال به روزم.
راستی !پايه ي مبدل اللینکيه هستيد؟
اِهم اِهم ببخشيد يادم نبود من کامنت نداده بودم اومدم يه کامنت بدم که داده باشم... آها وبلاگت پر از عشق و صفا بود نوشته ات هم خوندم بسيار عالی بود سبز باشی که سبزمان کردی در ضمن من آپم شما رو هم پارسال پيرار سال لينک کردم پايه ي مبدل اللینکيه هستيد؟
بايد کتابی که اين جمله رو ازش نقل کردی پيدا کنم و بخونمش ... مرسی بخاطر اين معرفی ... راستی سالگرد تولد وبلاگمه ... سر بزنی خوشحال ميشه وبلاگم!